آغوش گرم تـــــو
مهر باطلی ست بر همه ی سردی های روزگار . .
آغــوشت بوی تلخ که هیچ , بوی غرور میدهد !
و چه لذت بخش است که ریه هایم از عطر مردانگی ات پر شود . . . !
آغوش گرم تـــــو
مهر باطلی ست بر همه ی سردی های روزگار . .
آغــوشت بوی تلخ که هیچ , بوی غرور میدهد !
و چه لذت بخش است که ریه هایم از عطر مردانگی ات پر شود . . . !
قــفل دستانت را بـــگشا
آنقدر خسیس مــباش !
فقط کمی آغوش میخواهم همین . . .
گاهی اوقات آنقدر دلــت گرفته و آنقدر خــسته ای که مـــحتاج یـــک آغوش میشوی . . . حتی یک آغوش خیـــالی . . . :(
در آغـــوشم که میگیری حلقه ی دستانت به دور کمرم حلقه ای ست از جنس “نیاز” . . .
و “ناز” من این چشمانم است که با هر پلک زدن تو را هوایی میکند . . . !
زیــباترین معــاشقه , آغوش است…
زمانی که عاشق تمام معشوق را در برمیگیرد…!
“بیــا بــغــلم”
به راستی چه سحر و جادویی ست در این دو کلمه ؟
که شنیدنش در اوج غم ها عجیب آدم را آرام میکند . . .
دیگر بالش هم
آغـــوش مرا دوست ندارد…
این را از گل های پژمرده شده ی روی لباسش فهمیدم… :(
دریا که آغوش تــــو باشد
من شــناگری میشوم مبتدی!
مرا رهــا کن
بــگذار غرق شوم در این دریــای پــراحســاس…
حسود نیستم…
اما گاهی بدجور حسودی میکنم به آن هایی که
شب ها در آغوش خـــیالی یکدیگر به خواب می روند…
چه رویـــای شـــیرینی … خوش به حالشان… :(
من “کوهی” از دردم
بـــیا مرا در آغــوش بـــگیر
بــگذار
تـــمام غم هایم در عــظمت آغوشت “کاه” شـــود… !