



بسوزه پدر عاشقی ...!
ترکه راديو گوش مي داد راديو مي گه خيابون انقلاب به امام حسين بسته است. ترکه مي گه خوب بابا چرا قسم مي خوري حالا؟
گاهی اوقات شاید
باید صبر کنی گریه کنه
ناراحت باشه
تو چشات زل بزنه و نق بزنه بگه از همه چی خستس
از همه بریده
و تو میتونی فقط با گفتن چته تو دیوونه من که بدون تو نمیتونم زندگی کنم
جلوی خوردن مشت مشت دیازپام و بگیری
.
.
.
.
دست بر دلم نگذار!
میسوزی…
داغ خیلی چیز ها بر دلم مانده…
.
.
.
.
نوشت سلام نَفَــــــــــس
کسیــــــــــ که چند لحظه پیش به من شبــــــــــ بخــــــــــیر گفت !!!!
هه … چه اشتباهی …
یارو پدرش تو بستر مرگ بوده به پسرش می گه بیا بشین کنارم کارت دارم
بعد یه چوب می ده دست پسرش. پسره هم که می خواسته ذکاوتش رو نشون بده قبل از حرف زدن پدرش چوب رو می شکنه. پدره سکته می کنه درجا می میره.
مامانش می گه خاک تو سرت این نی از هفت نسل پیش دست به دست به پدرت رسیده بود!
به یکی میگن برو خبر مرگ پدر همسایه رو بده.
میره در خونشونو میزنه میگه بابات هست؟
پسرش میگه نه شب میاد.
طرفم میگه بشین تا بیاد.
بچه: مامان اون آقاروببین كچله!!!!
مامان: هیس...میفهمه !
بچه: اه...مگه تا حالا نفهمیده
به نیوتن گفتند: چرااز افتادن سیب تعجب کردی؟ گفت: آخه من زیردرخت گلابی نشسته بودم!
دو تا دروغگو داشتن از کنار یک کوه رد می شدن یکی به دیگری گفت: اون مورچه را می بینی که بالای اون کوهه؟ اون یکی هم گفت: کدوم یکی را می گی؟ اون یکی را گه چشمش بازه یا اون یکی که چشاش بسته است؟
نهنگ ، نهنگ
خواهش من از لپ تاپم وقتی هنگ می کنه و به پرت پرت میفته !
استاد خیابانی:
یه سانـــتر بی هدف.... و گـــــل
طبق اخرین خبر رسیده از جهنم هردوتا شیر دستشویی ها اب گرم هستن!
مادر : بخاطر اینکه بابات خیلی فکر میکنه!
بچه : پس چرا موهای تو اینقدر بلنده ؟
مادر : خفه شو !
چهره هیچ کس دست خودش نیست ٬
پس هیچگاه ازآن ایراد نگیرید ٬
همه زیبا هستند ٬
اما هرکسی قادر به دیدن آن نیست ...
یک دیقه سکوت لدفن
روزی مردی به همسرش که در خانه است زنگ می زند و می گوید عزیزم امروز ناهار غذا چی داریم
همسرش: کوفت داریم
مرد: عزیزم خواستم بهت بگم من امروز نمیام خونه خودت تنهایی غذا رو بخور
همسایمون اسمش طلا ست
توی نقره فروشی کار میکنه
تازگیارفته برنزه کرده!
فکرکنم اخر با مِسی ازدواج کنه
بچه شم شکل استیلی میشه !
تیکه جدید حراست دانشگاه به دخترا :
با توام کلیپس
.
.
.
چقدر چاق شدی چیست ؟
جمله ای که میتونه درجا جنس مونث رو از پا دربیاره ،
و در طولانی مدت باعث افسردگی اون شخص بشه !
.
.
.
طریقه معذرت خواهی دخترا:
ببخشید، ولی تقصیر خودت بود
روزهایی که دلم شکسته بود یادحرف های پدر ژپتو به پینوکیو افتادم که می گفت :
پینوکیو ! چوبی بمان ! آدمها سنگی اند ، دنیایشان قشنگ نیست !
یه مجلسی رفته بودیم….گویا یک خانمی که باردار نمیشده قبل ازشروع روضه خوانی با مداح در مورد مشکلشون صحبتی می کنند
پس از شروع مراسم این آقای مداح در روضه هاشون اینجوری می فرمایند : برای همه دعا کنید…. گرفتارها ….. اونائی که مریض دارند … اون خانمی که قبل ازشروع مراسم ازم خواستی که اعلام کنم برات دعا کنند، اینو بدون ما امشب تا شما رو حامله نکنیم از اینجا بیرون نمیریم!!!!!!!
آخه لامصصب این چه حرفیه میزنی تو!!!!
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﻪ ﺩﺍﻧﺸﺠﻮﯾﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﻠﻒ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ . ﻭﻟﯽ
ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﻣﯿﺮﻩ ﺳﺮ ﻣﯿﺰ ﺍﺳﺎﺗﯿﺪ ﻭ ﺭﻭﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ ﻭ
ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻪ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ . ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ
ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ : ﮔﺎﻭﻫﺎ ﺑﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻫﺎ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﺎ ﻏﺬﺍ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻥ . ﺩﺍﻧﺸﺠﻮ
ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﻧﺴﺮﺩ ﻣﯿﮕﻪ : ﺑﻠﻪ ﺩﺭﺳﺘﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻨﻢ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﻣﯿﺮﻡ
ﯾﻪ ﺟﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﻣﯿﺸﯿﻨﻢ !
حتما برید ادامه ی مطلب خیلی خنده داره
یه روز گاو پاش می شکنه دیگه نمی تونه بلند شه، کشاورز دامپزشک میاره. دامپزشک می گه اگه تا 3 روز گاو نتونه رو پاش بایسته گاو رو بکشید.
حتما برید ادامه ی مطلب
معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد : سارا…دخترک خودش را جمع و جور
کرد ، سرش را پایین انداخت و خودش را تا جلوی میز معلم کشید و با صدای
لرزان گفت : بله خانم؟
معلم که از عصبانیت شقیقه هایش می زد ، به چشمهای سیاه و مظلوم
دخترک خیره شد و داد زد : ((چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو
سیاه و پاره نکن ؟ ها؟فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه ی
بی انظباطش باهاش صحبت کنم ))
دخترک چانه لرزانش را جمع کرد …بغضش را به زحمت قورت داد و آرام گفت :
خانوم …مادم مریضه … اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق میدن … اونوقت
میشه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد …اونوقت میشه
برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تاصبح گریه نکنه … اونوقت …
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره که من دفترهای داداشم
رو پاک نکنم و توش بنویسم …
اونوقت قول می دم مشقامو بنویسم …
معلم صندلیش را به سمت تخته چرخاند و گفت : بشین سارا …
برای شن ریزه ای که درغذایم بود. . .
دردکشیدم ....
نه برای دندانم . . .
برای کــم شدن ســوی چشمان مادرم . . !
- پرویز پرستویی ---> پرشیا
2- محمدرضا شریفی نیا ---> زانتیا و سیناد
3- تهمینه میلانی ---> پرادو
4- مسعود ده نمکی ---> پژو 206
ﯾﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﺩﯾﻨﯽ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ.. ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﺳﺮ ﮐﻼﺱ
ﮔﻔﺖ ﺧﺪﺍ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﻭ ﺑﯽ ﻋﻠﺖ ﺧﻠﻖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ
ﺑﻌﺪﺵ ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻧﯿﺴﺘﻢ :l
صبح تو راه از یه دختره خواستم آدرس بپرسم،
گفتم ببخشید،
گفت خواهش میکنم, رفت!!
تو استخر یه نفر داشت به بچش شنا یاد میداد؛
گفت حالا پاهای عقبتو تکون بده!!!
افتخار نکن که به اندازه تارموهات رفیق داری....!
وقتی محتاجشون میشی میفهمی که کچلی.....!!
یه کچل با یه کور با به لنگه میرن تو خیابون
یه ماشین با سرعت از پیششون رد میشه کچله میگه :موهامو خراب کردی
لنگه میگه :من میرم دنبالش
کوره میگه :الان پلاکشو مینویسم
ما بچه که بودیم مامانمون یه دمپایی داشت
که اگه تو دعوا پرت میکرد طرفت و جاخالی نمیدادی مرگ مغزی میشدی!
حالا ماماناى امروزى میخوان تنبیه کنن میگن:
آیپد جدید که اومد دیگه برات نمیخریم پسر بی تربیت، باید با همون آیپد قبلیت بسازى
خوشبخت اگر خاربکارد از بخت خوشش لاله و ریحانه در اید بدبخت اگر مسجدی از اینه سازد یا سقف فرو ریزد یا قبله کج اید
اَز کـامـپـیـوتـر مــتـنــفـر اَسـت و بـالـطـبـع اَز ایـنـتـرنــت...
اَز مـوزیـک بـدش مـی آیـد و هـمـچـنـیـن از هـدفــون....
آیـپـدش را دور انـداخـتـــه و مـدتـهـاسـت کـه درهـای بـسـتــه ی اتـاق هـا مـی تَـرســانـدش...۲ سـال پـیـــش وَقـتـی هـدفـونـش تـوی گـوشــش بـود،بـا صِـدای بُـلـنـد مـوزیـک گـوش مـی داد و پـای سـیـسـتـمَــش نـشــسـتـه بـود، ایـنـتـرنِـت را شُـخـم مـی زَد و مـثـل هـمـیـشــه در اتـاقــش بَـسـتـه بـود,و مـادرش داشـت صـدایـش مـی زد و کـف آشـپـزخـانـه آرام جـان مـی داد... !!!
شـادی روح مـادران از دسـت رفـتـه و سـلامـتی مـادرهـامـون یـه صـلـوات بـفـرسـتـیـد
نه دستانش را”آردی“میکرد…
نه صدایش را”نازک“…!!
ازکجابه گرگ بودنش شک میکردم؟؟؟هان؟؟
به سلامتی دختری که ماشینش پنچر شد…
پیاده شد، کاپوت رو زد بالا
به رستم چنین گفت اون جومونگ!
ندارم ز امثال تو هیچ باک
که گر گنده ای من ز تو برترم
اگر تو یلی من ز تو یلترم
رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:
منم مرد مردان ایران زمین
ز مادر نزادست چون من چنین
تو ای جوجه با این قد و هیکلت
برو تا نخورده است گرز بر سرت
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :
آب در "آب سرد کن" و ما تشنه لبان می گردیم!
آب که سر بالا میره، قورباغه "هوی متال" میخونه!!!
پرادو سواری دولا دولا نمیشه!
زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت تا جوجه هاشو سیر کنه , گوشت بدن خودشو میکند
و میداد به جوجه هاش میخوردند
زمستان تمام شد و کلاغ مرد!
اما بچه هاش نجات پیدا کردند و گفتند:
آخی خوب شد مرد, راحت شدیم از این غذای تکراری!
این است واقعیت تلخ روزگار ما..!!!